تمنای دریا

برای ایرانی آباد تلاش باید کرد

برای ایرانی آباد تلاش باید کرد

تمنای دریا

محیطی کاملا تخصصی برای نشر آموزه های اسلام ناب محمدی و اعتلاء ایرانی آزاد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نکات ناب» ثبت شده است


شنیــدم گوســفندی را بــزرگی          رهانید از دهان و دست گرگی

شبانگه کارد بر حلقومش بمالید          روان گوســفنـد از وی بـنــالید

که از چـنـگـال گـرگـم در ربـودی         چو دیدم عابقت گرگـم تو بودی

  (سعدی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۵
حبیب کریم پور

طناب


طناب

داستان درباره یک کوھنورد است که می خواست از بلندترین کوه ھا بالا برود.
او پس از سالھا آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد
ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست،
تصمیم گرفت تنھا از کوه بالا برود.
شب بلندی ھای کوه را تماما در بر گرفت و مرد ھیچ چیز را نمی دید.
ھمه چیز سیاه بود. و ابر روی ماه و ستاره ھا را پوشانده بود.
ھمانطور که از کوه بالا می رفت، چند
قدم مانده به قله کوه، پایش لیز خورد،
و در حالی که به سرعت سقوط می کرد،
از کوه پرت شد.
در حال سقوط فقط لکه ھای سیاھی را در مقابل چشمانش می دید.
و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود می گرفت.
ھمچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظیم، ھمه ی رویدادھای خوب و بد زندگی به یادش آمد.
اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزدیک است.
ناگھان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد.
بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود.
و در این لحظه ی سکون برایش چاره ای نمانده جز آن که فریاد بکشد:
" خدایا کمکم کن"
ناگھان صدایی پر طنین که از آسمان شنیده می شد، جواب داد:
" از من چه می خواھی؟ "
-ای خدا نجاتم بده!
- واقعا باور داری که من می توانم تو را نجات بدھم؟
- البته که باور دارم.
- اگر باور داری، طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن!


... یک لحظه سکوت... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.


گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوھنورد یخ زده را مرده پیدا کردند.
بدنش از یک طناب آویزان بود و با دستھایش محکم طناب را گرفته بود.


او فقط یک متر با زمین فاصله داشت!


و ما؟
چه قدر به طنابمان وابسته ایم؟
آیا حاضریم آن را رھا کنیم؟
در مورد خداوند ھرگز یک چیز را فراموش نکنیم.
ھرگز نباید بگوییم او ما را فراموش کرده.
یا تنھا گذاشته است.
ھرگز فکر نکینم که او مراقب ما نیست.
به یاد داشته باشیم که او ھمواره ما را با دست راست خود نگه داشته است.

آثار توکل کننده بر خدا
:
1. آینده نگری و تفکر 2. صراحت و قاطعیت در گفتار 3. مکر شیطان بر آنها بی تاثیر است

پاداش توکل کردن را باید در کلام الهی یافت پر جایی که می فرماید :
پاداش توکل بهشت است

الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ
همانها که (در برابر مشکلات) صبر (و استقامت) کردند و بر پروردگارشان توکل می کنند.
العنکبوت(59)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۹
حبیب کریم پور

صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ

رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می کنیم.

البقرة(138)

عمر و لحظات انسان از 5 حالت خالی نیست : یا واجب را انجام میدهد یا حرام یا مستحب یا مکروه و یا مباح انجام می دهد .

مومن از آنجا که زرنگ است ؛ در کارهای خود حتی مباح را به مستحب تبدیل می کند و به آن رنگ الهی داده و این گونه رفتار می کند :

می خواهد روزی 20 دقیقه پیاده روی کند اما او 10 دقیقه به مسجد میرود و 10 دقیقه بر میگردد

می خواهد به مسافرت برود کنار امام زاده ها می ایستد و زیارت میکند.

در استخر شیرجه میزند ؛ نیت غسل مستحب میکند .

می خواهد داخل دستشویی شود ؛ با پای چپ داخل و با پای راست خارج می شود .

می خواهد جایی بنشیند ؛ رو به قبله می نشیند .

و برای هر کاری یک رنک الهی میبیند .

چه خوب که ما هم در این لحظه به زندگیمان رنگ الهی بپاشیم

اما مومن در کنار خود دیگران را هم رنگ الهی میدهد و یکی از این موارد پرورش کودک است که قبل از اینکه با عادات و رسوم دیگر آشنا شود، باید او را با تربیت و آداب صحیح که صبغة الهی است، رنگین کنیم و نگوییم کودک است و باید بازی کند و هر چه خواست بگوید، بلکه باید بگوییم بازیِ صحیح بکند و حرفِ خوب، یاد بگیرد...


----------------------------

منابع :

1. فرآن کریم سوره بقره آیه 138

2. تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیةالله جوادی آملی، ج 10، (مبادی اخلاق در قرآن)، ص 145، 1377 ش، مرکز نشر اسرأ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۱
حبیب کریم پور